اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک آن شب لبخند عشقم بود

قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم مرا فریاد کن

درخت با جنگل سخن میگوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن میگویم...


†ɢα'§ : درد مشترک, نگاهی نو, دستت را به من بده, نگاه, احمد شاملو, نگاه نو, قلبت را به من بده, شاملوی مهربان, عاشقترین زندگان, شعر ناب شاملو, نگاهی نو, احمد شاملو,
ادامه مطلب
سه شنبه 14 آبان 1392 21:31 |- محمد جوانمردی -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد